شکستن شیشه نوشابه
سلام گلم
دیروز تو خانه مامانبزرگ بودیم، من رفتم دستشویی. بعد تو رفتی سراغ صندوق شیشه نوشابه.یک شیشه برداشتی و زدی و شکستیو......
وقتی امدم، مامانبزرگ همه را جمع کرده بود ولی ریزه های شیشه تو سرت بود.نمیدونستم چطوری از بین موهایت جمعشون کنم.
واقعا که اذیت کردنات عجیب غریبه.
خدا رحم کند./
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی