محمدطاهامحمدطاها، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

محمد طاها

نمیدونم چکارکنم؟

الان سه هفته است که گوشی را ازت گرفتم و حتی خودم هم از گوشی وقتی که هستی استفاده نمیکنم ولی گاهی اوقات شدیداً بهانه میگیری و میخواهی ماشین بشوری(بازی روی گوشی). هنوز هم نتونستم از می می جدات کنم. دیشب اصلاً نخوابیدی همش می می... آخه می می که خالیه، سیرت نمیکنه، غذا هم نمیخوری. آخه چکارکنم؟
5 بهمن 1398

ترک گوشی

خیلی شدید به گوشی وابسته شده بودی، همش میخواستی بازی کنی، الان دو هفته است که گوشی ازت گرفتم، بعضی وقتها بهانه میگیری، اما امیدوارم بتونم کلاً گوشی را حذف کنم. و یک مشکل دیگه: جدا کردنت از می می خیلی سخت شده، از پوشک گرفتنت هم. البته الان دو روزه که صبحها مامانبزرگ پوشکت نمیکنه و میبرتت دستشویی. ولی دیروز عصر یهو تو شلوارت جیش کردی، منم پوشکت کردم. پروسه سختیه، جدا کردنت از می می و پوشک، علی الخصوص که غذا نمیخوری و حس گرسنگی ات را با می می میخواهی برطرف کنی.
24 دی 1398

نی نی جدید

جمعه 20 دی ماه، دختر ریحانه(دخترخاله صدیقه) بدنیا آمد. اسمش آیدا. دیشب رفتیم خونه شون. تو همش میخواستی نگاهش کنی، بغلش کنی، بری پیشش. نی نی خواب بود. اینقدر نی نی گفتی که میگفتن به مامانت بگو برایت نی نی بخره. ان شاالله که آیدا کوچولو همیشه سالم و سلامت باشد./
24 دی 1398

بی اشتها

خیلی غذا خوردنت برایم شده مشکل، اخه اصلاً میل به غذا نداری شبها هم گرسنه ات میشه و چیزی جز می می نمیخواهی. هم خودت بد خواب میشی هم من  تا صبح بیدار میمونم./ باید از می می بگیرمت ولی نمیدونم با اینهمه وابستگی ات چطوری بگیرمت؟
7 دی 1398

ماشین پلیس

تازگی به ماشین پلیس علاقه مند شدی. تو خیابان ماشین پلیس میبینی میخواهی بری طرفش، یک ماشین اسباب بازی پلیس هم که از قدیمهای دایی حجت بود، پیدا کردی و همیشه همراهته. کاش غذا خوردنت خوب بشه، نگرانی من تمام بشه.
16 مهر 1398

دوستت دارم

گل بهار من خیلی دوستت دارم. ان شالله همیشه سالم و سلامت باشی. ان شالله در زیر سایه قران موفق باشی
14 مهر 1398

شکستن شیشه نوشابه

سلام گلم دیروز تو خانه مامانبزرگ بودیم، من رفتم دستشویی. بعد تو رفتی سراغ صندوق شیشه نوشابه.یک شیشه برداشتی و زدی و شکستیو...... وقتی امدم، مامانبزرگ همه را جمع کرده بود ولی ریزه های شیشه تو سرت بود.نمیدونستم چطوری از بین موهایت جمعشون کنم. واقعا که اذیت کردنات عجیب غریبه. خدا رحم کند./
30 شهريور 1398

دعوا

دیشب با بابایی دعوامون شد. تو فقط نگاه میکردی بعد هم گریه کردی بعد هم پریدی بغلم  
10 شهريور 1398
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محمد طاها می باشد