محمدطاهامحمدطاها، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

محمد طاها

درد

پسر نازنینم پات خیلی درد میکند.خیلی بی قراری میکنی...طاقت بیار عزیزم خوب میشی. خدا کمکت کنه.
20 فروردين 1398

واکسن

سلام ماه من، فرشته من بلاخره امروز واکسن هیجده ماهگی را با پانزده روز تاخیر زدی. مبارکت باشه....خدا کمکت کنه طاقت بیاری عزیزم. صبحی از خواب بیدار شدی استامینیفون خوردی، موقع واکسن هم خیلی گریه کردی. خداکمکت کنه ان شاالله
19 فروردين 1398

واکسن یک سال و نیمگی

سلام عزیزم این روزها با شروع فصل بهار شما هم یک سال و نیمت کامل شده و باید واکسن بزنی..خیلی نگرانتم...صبحی رفتیم واکسن بزنیم.استامینیفن هم بهت دادم.یک آبمیوه هم گرفتم..یکم خوردی..وقتی رسیدیم مرکز بهداشت، کسی نبود واکسن بزند..افتاد به بعد از تعطیلات... شنیدم واکسن سختیه. واکسن یکسالگی هم زدیم تو خیلی اذیت شدی، مریض شدی، تب کردی. ان شاالله ایندفعه واکسن بزنی..اذیت نشی... تو قوی هستی...باید قوی باشی  
7 فروردين 1398

هفتاد و یکمین هفته

این هفته هفتاد و یکمین هفته از زندگی محمد طاها در حال گذر است. محمد طاهای عزیز خیلی دوستت دارم. خیلی کم اشتهایی چکارکنم؟
12 اسفند 1397

پسرنازنینم، چرا غذا نمیخوری؟

سلام عزیز دلم خیلی دوستت دارم. تو ماه منی تو همه وجود منی. چرا غذا نمیخوری؟ چرا اینقدر من را نگران میکنی؟ دیروز یک شکلات خوردی، پرید تو گلوت.مردم از بس جوش زدم. غذا بخور گلم تا قوی و سالم باشی
24 دی 1397

لاغر شدی

لاغر شدی.محمدطاها خیلی این روزها لاغر شدی گلم. این روزها مامان من مریض شده و تو مجبوری بری پیش مامان بابات. امیدوارم بهت خوش بگذره.
13 دی 1397
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محمد طاها می باشد